loading...
جدیدترین اخبار و مطالب طنز و سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
راهنمای دانلود استوری اینستاگرام ( بدون نیاز به برنامه ) 0 16 newssss
معرفی سایت های برتر برای پیدا کرد نت آهنگ های معروف 0 14 newssss
آموزش حرفه شدن در بازی کالاف دیوتی موبایل 0 12 newssss
انواع مدل‌های پیراهن ساحلی خنک و راحت 0 12 newssss
6 روش موثر برای درمان گوش درد در خانه: دارو و روش گیاهی درمان گوش درد 0 14 newssss
هفت رباعی درخشان از «مهستی»؛ بانویی که کمتر از او شنیده‌ایم 0 17 newssss
سریال‌هایی که بزودی در شبکه نمایش خانگی خواهید دید 0 16 newssss
استایل متفاوت روشنک گرامی بازیگر در اکران مردمی (عکس) 0 17 newssss
آشتی کردن خانم بازیگر با پدر بازیگرش بعد از 40 سال (عکس) 0 17 newssss
افزایش سرعت رشد مو با 6 ویتامین کلیدی 0 15 newssss
کیف پشت صندلی خودرو ( زرشکی ) 0 17 newssss
پیراهن اسپرت لی مردانه دکمه دار مشکی مدل 44922 0 20 newssss
پیراهن اسپرت لی مردانه دکمه دار ذغال سنگی مدل 44921 0 19 newssss
تیشرت Nike یقه گرد مردانه سفید پنبه ساده مدل 44726 0 17 newssss
پیراهن هاوایی طرح نخل مشکی مردانه مدل Lavin 0 19 newssss
ست کابل شارژ و انتقال دیتا 0 18 newssss
هولدر مدل 360 free spin 0 16 newssss
شلوار جیب دار مردانه راسته کرمی اسپرت مدل 44560 0 22 newssss
newssss بازدید : 325 سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

داستان آموزنده درخت مشکلات

تصویرنما : داستان آموزنده درخت مشکلات
داستان کوتاه - تصویرنما : 

داستان آموزنده درخت مشکلات

نجار با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند.

نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد . آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.قبل از ورود ، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد …..

نجار با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند .از آنجا می توانستند درخت را ببینند . دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد، و دلیل رفتار نجار را پرسید.نجار گفت :

(( آه این درخت مشکلات من است . موقع کار ، مشکلات فراوانی پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم . روز بعد ، وقتی می خواهم سر کار بروم ، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی از مشکلات ، دیگر آنجا نیستند ، و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند .))

 

منبع:dastanak.com

مطالب پیشنهادی : داستان کوتاه
 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
جدیدترین اخبار و مطالب طنز و سرگرمی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟